معنی فارسی ravined

B1

فرسوده، دارای شیارها و دره‌های عمیق.

Having been deeply eroded, characterized by ravines.

example
معنی(example):

پس از سیل، چشم‌انداز به شدت فرسوده شد.

مثال:

After the flood, the landscape was deeply ravined.

معنی(example):

دره به واسطه فرسایش قرن‌ها فرسوده شده بود.

مثال:

The canyon was ravined by centuries of erosion.

معنی فارسی کلمه ravined

: معنی ravined به فارسی

فرسوده، دارای شیارها و دره‌های عمیق.