معنی فارسی ravinement
B1فرایند ویران کردن یا تخریب شدید.
The process of devastation or severe destruction.
- NOUN
example
معنی(example):
ویرانی ساحل پس از طوفان واضح بود.
مثال:
The ravinement of the coast was evident after the storm.
معنی(example):
تلاشهای حفظ به جلوگیری از ویرانی بیشتر میانجامند.
مثال:
Conservation efforts aim to prevent further ravinement.
معنی فارسی کلمه ravinement
:
فرایند ویران کردن یا تخریب شدید.