معنی فارسی reacclimates

B1

دوباره عادت کردن به شرایطی که قبلاً با آن آشنا بودید.

To become accustomed to a new environment again.

example
معنی(example):

بعد از یک تعطیلات طولانی، او وقت می‌گذارد تا به روال عادیش دوباره عادات کند.

مثال:

After a long vacation, she takes time to reacclimate to her routine.

معنی(example):

ورزشکار قبل از مسابقه نیاز دارد تا به ارتفاع دوباره عادت کند.

مثال:

The athlete needs to reacclimate to the altitude before the competition.

معنی فارسی کلمه reacclimates

: معنی reacclimates به فارسی

دوباره عادت کردن به شرایطی که قبلاً با آن آشنا بودید.