معنی فارسی reacclimated

B1

مجدداً عادت کرده، فرآیندی که در آن فرد به شرایط جدیدی دوباره عادت می کند.

Having adjusted again to a particular environment or condition after a prior acclimatization.

example
معنی(example):

پس از مدتی، او به ارتفاع بالا دوباره عادت کرد.

مثال:

After some time, she became reacclimated to the high altitude.

معنی(example):

ورزشکاران پیش از مسابقه به گرما دوباره عادت کردند.

مثال:

The athletes were reacclimated to the heat before the competition.

معنی فارسی کلمه reacclimated

: معنی reacclimated به فارسی

مجدداً عادت کرده، فرآیندی که در آن فرد به شرایط جدیدی دوباره عادت می کند.