معنی فارسی reacclimatized

B1

به شرایط خاص دوباره عادت کرده است.

Having become accustomed to a new or previously familiar environment again.

example
معنی(example):

پس از دو هفته، او احساس کرد که کاملاً به محیط دوباره عادت کرده است.

مثال:

After two weeks, he felt fully reacclimatized to the environment.

معنی(example):

او بالاخره به شرایط آب و هوایی محلی دوباره عادت کرد.

مثال:

She was finally reacclimatized to the local weather conditions.

معنی فارسی کلمه reacclimatized

: معنی reacclimatized به فارسی

به شرایط خاص دوباره عادت کرده است.