معنی فارسی reaccustomed
B1دوباره عادت کرده، به معنای بازگشت به حالت عادی پس از یک تغییر یا انقطاع.
Having become used to something again after a period of adjustment.
- verb
verb
معنی(verb):
To accustom again.
example
معنی(example):
پس از یک تعطیلات طولانی، او احساس کرد که دوباره به برنامهی روزانهاش عادت کرده است.
مثال:
After a long vacation, she felt reaccustomed to her daily schedule.
معنی(example):
او پس از گذراندن چند روز در خانه دوباره به هوای سرد عادت کرده بود.
مثال:
He was reaccustomed to the cold weather after spending a few days back home.
معنی فارسی کلمه reaccustomed
:
دوباره عادت کرده، به معنای بازگشت به حالت عادی پس از یک تغییر یا انقطاع.