معنی فارسی reaccustoming
B1عمل دوباره عادت دادن، فرآیندی برای سازگاری مجدد با شرایط یا روتین.
The process of making someone or oneself used to something again.
- verb
verb
معنی(verb):
To accustom again.
example
معنی(example):
دوباره عادت کردن به صبح زود کمی تلاش میطلبید بعد از وقفه.
مثال:
Reaccustoming myself to early mornings took some effort after the break.
معنی(example):
پرستار بر روی دوباره عادت دادن بیمار به فعالیتهای روزانه تمرکز دارد.
مثال:
The nurse is focused on reaccustoming the patient to daily activities.
معنی فارسی کلمه reaccustoming
:
عمل دوباره عادت دادن، فرآیندی برای سازگاری مجدد با شرایط یا روتین.