معنی فارسی reagitated
B1توصیف حالتی که یک محلول یا ترکیب دوباره هم خورده و مختلط شده است.
Having been stirred or agitated again.
- VERB
example
معنی(example):
ترکیب هم زده شده شفافیت بهتری نسبت به قبل نشان داد.
مثال:
The reagitated mixture showed better clarity than before.
معنی(example):
پس از اینکه محلول دوباره هم زده شد، یکنواختتر شد.
مثال:
After being reagitated, the solution became more uniform.
معنی فارسی کلمه reagitated
:
توصیف حالتی که یک محلول یا ترکیب دوباره هم خورده و مختلط شده است.