معنی فارسی realienation
B1حالت بیگانگی یا دور شدن فرد از دیگران یا محیط خود، به ویژه در ارتباطات انسانی.
A state of being alienated or isolated from others, especially in social contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
او پس از اسباب کشی به یک شهر جدید احساس بیگانگی کرد.
مثال:
He felt a sense of realienation from his friends after moving to a new city.
معنی(example):
این کتاب به بررسی موضوعات بیگانگی در جامعه مدرن میپردازد.
مثال:
The book explores themes of realienation in modern society.
معنی فارسی کلمه realienation
:
حالت بیگانگی یا دور شدن فرد از دیگران یا محیط خود، به ویژه در ارتباطات انسانی.