معنی فارسی reawake

B1

بیدار کردن مجدد چیزی، مانند حس یا علاقه‌ای که کم‌کم به فراموشی سپرده شده.

To wake up again or to restore a previous state of interest or feeling.

example
معنی(example):

سعی می‌کنم علاقه‌ام به نقاشی را دوباره بیدار کنم.

مثال:

I try to reawake my interest in painting.

معنی(example):

موسیقی به من کمک کرد تا احساساتی را دوباره بیدار کنم که فکر می‌کردم از دست رفته‌اند.

مثال:

The music helped me to reawake feelings I thought were lost.

معنی فارسی کلمه reawake

: معنی reawake به فارسی

بیدار کردن مجدد چیزی، مانند حس یا علاقه‌ای که کم‌کم به فراموشی سپرده شده.