معنی فارسی reaware

B1

دوباره آگاه شدن یا یادآوری اطلاعاتی که قبلاً در مورد آن‌ها اطلاعاتی وجود داشت.

To make someone aware again or to remind them of something.

example
معنی(example):

او نیاز داشت که دوباره نسبت به مسئولیت‌هایش آگاه شود.

مثال:

He needed to reaware himself of his responsibilities.

معنی(example):

مهم است که تیم را دوباره نسبت به اهداف پروژه آگاه کنیم.

مثال:

It's important to reaware the team about the project's goals.

معنی فارسی کلمه reaware

: معنی reaware به فارسی

دوباره آگاه شدن یا یادآوری اطلاعاتی که قبلاً در مورد آن‌ها اطلاعاتی وجود داشت.