معنی فارسی reawaking
B1فرآیند بیدار کردن مجدد احساسات یا ارتباطات.
The process of waking up again, especially in terms of feelings or connections.
- NOUN
example
معنی(example):
بیدار کردن دوباره دوستیهای قدیمی میتواند پاداشدهنده باشد.
مثال:
Reawaking old friendships can be rewarding.
معنی(example):
بیداری دوباره عشق به موسیقی من را شگفتزده کرد.
مثال:
The reawaking of my love for music surprised me.
معنی فارسی کلمه reawaking
:
فرآیند بیدار کردن مجدد احساسات یا ارتباطات.