معنی فارسی reawakenment
B2فرآیند یا حالت بیدار شدن مجدد از خواب یا حالت کمانرژی.
The process or state of becoming active or aware again.
- NOUN
example
معنی(example):
این جشنواره نشانهای از بیداری دوباره افتخار فرهنگی بود.
مثال:
The festival marked a reawakenment of cultural pride.
معنی(example):
بیداری دوباره علاقه به تاریخ محلی میتواند جوامع را تقویت کند.
مثال:
Reawakenment of interest in local history can strengthen communities.
معنی فارسی کلمه reawakenment
:
فرآیند یا حالت بیدار شدن مجدد از خواب یا حالت کمانرژی.