معنی فارسی rebroadened
B1در اینجا به معنای بازگشت به یک حالت گسترش یافته است.
Having been broadened again.
- VERB
example
معنی(example):
رویکرد تیم دوباره بازتر شده است تا گزینههای بیشتری را شامل شود.
مثال:
The team's approach has been rebroadened to include more options.
معنی(example):
پس از بحثها، مهلت دوباره تمدید شد.
مثال:
After discussions, the deadline was rebroadened.
معنی فارسی کلمه rebroadened
:
در اینجا به معنای بازگشت به یک حالت گسترش یافته است.