معنی فارسی recatalogue
B1دوباره فهرستگذاری، عمل مرتبسازی مجدد اشیا یا منابع.
To organize or classify again, similar in meaning to recatalog.
- VERB
example
معنی(example):
وقت آن است که اقلام موجود در انبار را دوباره فهرستگذاری کنیم.
مثال:
It's time to recatalogue the items in the warehouse.
معنی(example):
آنها بعد از نوسازی مجبور به دوباره فهرستگذاری بودند.
مثال:
They had to recatalogue after the renovation.
معنی فارسی کلمه recatalogue
:
دوباره فهرستگذاری، عمل مرتبسازی مجدد اشیا یا منابع.