معنی فارسی recirculated

B1

عملی که در آن یک سیال بعد از خروج از یک قسمت، دوباره به آن قسمت باز می‌گردد.

Having been circulated again within a system.

verb
معنی(verb):

To circulate again.

example
معنی(example):

روغن در موتور دوباره گردش می‌کند.

مثال:

The oil is recirculated in the engine.

معنی(example):

هوا که دوباره گردش کرد، تهویه را بهبود بخشید.

مثال:

The air that was recirculated improved the ventilation.

معنی فارسی کلمه recirculated

: معنی recirculated به فارسی

عملی که در آن یک سیال بعد از خروج از یک قسمت، دوباره به آن قسمت باز می‌گردد.