معنی فارسی recommendableness

B1

کیفیت یا قابلیت چیزی برای توصیه شدن.

The quality of being recommendable.

example
معنی(example):

قابلیت توصیه‌پذیری نصیحت او واضح بود.

مثال:

The recommendableness of her advice was evident.

معنی(example):

عوامل مؤثر بر قابلیت توصیه‌پذیری یک سرویس باید ارزیابی شود.

مثال:

Factors affecting the recommendableness of a service should be evaluated.

معنی فارسی کلمه recommendableness

: معنی recommendableness به فارسی

کیفیت یا قابلیت چیزی برای توصیه شدن.