معنی فارسی reconfound

B1

به طور مجدد گیج کردن یا سردرگم ساختن.

To confuse or bewilder someone again.

example
معنی(example):

چرخش غیرمنتظره رویدادها به نظر می‌رسید که همه درگیر را مجدداً گیج کرده است.

مثال:

The unexpected turn of events seemed to reconfound everyone involved.

معنی(example):

حقه‌های شعبده‌باز در طول نمایش به طور مداوم تماشاگران را گیج کرد.

مثال:

The magician's trick continued to reconfound the audience throughout the show.

معنی فارسی کلمه reconfound

: معنی reconfound به فارسی

به طور مجدد گیج کردن یا سردرگم ساختن.