معنی فارسی reconfront

B1

دوباره روبرو شدن با مسائلی که قبلاً به آن پرداخته نشده.

To face an issue or situation again, especially one that has been unresolved.

example
معنی(example):

مهم است که دوباره با مسائلی که نادیده گرفته شده‌اند رو به رو شویم.

مثال:

It's important to reconfront the issues that have been ignored.

معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند دوباره با گذشته روبرو شوند به امید یافتن آرامش.

مثال:

They decided to reconfront the past in hopes of finding closure.

معنی فارسی کلمه reconfront

: معنی reconfront به فارسی

دوباره روبرو شدن با مسائلی که قبلاً به آن پرداخته نشده.