معنی فارسی reconfrontation

B1

دوباره روبرو شدن با یک مشکل یا موضوع، به ویژه در تلاش برای حل آن.

The act of facing an issue or situation again, often to resolve conflict.

example
معنی(example):

دوباره مواجه شدن با تفاوت‌هایشان به آنها کمک کرد تا به توافق برسند.

مثال:

The reconfrontation of their differences helped them reach an agreement.

معنی(example):

در طول دوباره برخورد، آنها دیدگاه‌های جدیدی را کشف کردند.

مثال:

During the reconfrontation, they discovered new perspectives.

معنی فارسی کلمه reconfrontation

: معنی reconfrontation به فارسی

دوباره روبرو شدن با یک مشکل یا موضوع، به ویژه در تلاش برای حل آن.