معنی فارسی reconnoiteringly
B1به طرز مأمور شناسایی، به شیوهای که هدف شناسایی اطلاعات باشد.
In a manner that involves scouting or exploring to gather information.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور مأمور شناسایی از میان درختچههای متراکم حرکت کرد.
مثال:
He moved reconnoiteringly through the dense underbrush.
معنی(example):
سرباز به طور مأمور شناسایی به کمپ دشمن نزدیک شد.
مثال:
The soldier approached the enemy camp reconnoiteringly.
معنی فارسی کلمه reconnoiteringly
:
به طرز مأمور شناسایی، به شیوهای که هدف شناسایی اطلاعات باشد.