معنی فارسی recrank

B1

دوباره چرخاندن یا فعالسازی یک وسیله یا دستگاه.

To turn or activate again, often referring to machinery.

example
معنی(example):

او باید موتور را دوباره بچرخاند تا آن را روشن کند.

مثال:

He needed to recrank the engine to get it started.

معنی(example):

او مجبور شد که دستگاه را دوباره بچرخاند تا مشکل را حل کند.

مثال:

She had to recrank the machine to fix the issue.

معنی فارسی کلمه recrank

: معنی recrank به فارسی

دوباره چرخاندن یا فعالسازی یک وسیله یا دستگاه.