معنی فارسی recrayed

B1

دوباره کشیدن یا تجسم کردن یک چیز به شکلی جدید.

To depict or represent again, often in a new style or form.

example
معنی(example):

هنرمند چشم‌انداز را با رنگ‌های زنده دوباره کشید.

مثال:

The artist recrayed the landscape in vibrant colors.

معنی(example):

او یادهای کودکی‌اش را دوباره تصور کرد.

مثال:

She recrayed the memories of her childhood.

معنی فارسی کلمه recrayed

: معنی recrayed به فارسی

دوباره کشیدن یا تجسم کردن یک چیز به شکلی جدید.