معنی فارسی rectificator

B2

اصلاح‌کننده، شخص یا ابزاری که وظیفه تصحیح و بهبود شرایط یا اشیاء نامناسب را بر عهده دارد.

A device or person that corrects or rectifies something.

example
معنی(example):

اصلاح‌کننده توانست منبع مشکل را شناسایی کند.

مثال:

The rectificator was able to identify the source of the problem.

معنی(example):

به عنوان یک اصلاح‌کننده ماهر، او کارایی سیستم را بهبود بخشید.

مثال:

As a skilled rectificator, she improved the system's efficiency.

معنی فارسی کلمه rectificator

: معنی rectificator به فارسی

اصلاح‌کننده، شخص یا ابزاری که وظیفه تصحیح و بهبود شرایط یا اشیاء نامناسب را بر عهده دارد.