معنی فارسی recurrency
B1دورهای بودن یا تکرار یک پدیده یا رویداد.
The condition of occurring or being repeated periodically.
- NOUN
example
معنی(example):
دورهایی بودن برنامه آزمونها باعث سردرگمی دانشآموزان شد.
مثال:
The recurrency of the exam schedule caused confusion among the students.
معنی(example):
دورهای بودن فصول نقش مهمی در کشاورزی ایفا میکند.
مثال:
The recurrency of the seasons plays a vital role in agriculture.
معنی فارسی کلمه recurrency
:
دورهای بودن یا تکرار یک پدیده یا رویداد.
