معنی فارسی rediscovering

B1

دوباره کشف کردن، فرآیند پیدا کردن و یادآوری چیزی که برای مدتی فراموش شده است.

The process of discovering something again.

verb
معنی(verb):

To discover again; especially something previously lost or forgotten.

مثال:

She rediscovered her faith in religion.

example
معنی(example):

او از طریق هنر، خواب‌های کودکی‌اش را دوباره کشف می‌کند.

مثال:

She is rediscovering her childhood dreams through art.

معنی(example):

آنها پس از سال‌ها، دوستان قدیمی را دوباره کشف می‌کنند.

مثال:

They are rediscovering old friends after many years.

معنی فارسی کلمه rediscovering

: معنی rediscovering به فارسی

دوباره کشف کردن، فرآیند پیدا کردن و یادآوری چیزی که برای مدتی فراموش شده است.