معنی فارسی reembraced
B2دوباره در آغوش گرفتن یا پذیرش چیزی که قبلاً مورد توجه بوده است.
To take something back into one's arms or acceptance after a period of neglect.
- VERB
example
معنی(example):
پس از سالها جدایی، او دوستان کودکیاش را دوباره در آغوش گرفت.
مثال:
After years apart, she reembraced her childhood friends.
معنی(example):
کشور بعد از درگیریها، ارزشهای سنتی خود را دوباره در آغوش گرفت.
مثال:
The country reembraced its traditional values after the conflict.
معنی فارسی کلمه reembraced
:
دوباره در آغوش گرفتن یا پذیرش چیزی که قبلاً مورد توجه بوده است.