معنی فارسی reembodiment

B1

اکنشی که در آن چیزی دوباره به فرم جسمانی یا قابل مشاهده تجسم می‌شود.

The process of embodying again or becoming tangible once more.

example
معنی(example):

مفهوم دوباره تجسم در بسیاری از تمرین‌های معنوی مرکزی است.

مثال:

The concept of reembodiment is central to many spiritual practices.

معنی(example):

دوباره تجسم به افراد اجازه می‌دهد با خودهای گذشته‌شان ارتباط برقرار کنند.

مثال:

Reembodiment allows individuals to connect with their past selves.

معنی فارسی کلمه reembodiment

: معنی reembodiment به فارسی

اکنشی که در آن چیزی دوباره به فرم جسمانی یا قابل مشاهده تجسم می‌شود.