معنی فارسی reembodies
B1بخشیدن شکل مجدد به چیزی یا تجسم آن در یک فرم خاص.
To embody again; to represent something in a renewed or different form.
- VERB
example
معنی(example):
سیاست جدید ارزشهای سازمان را دوباره تجسم میکند.
مثال:
The new policy reembodies the values of the organization.
معنی(example):
او پیوسته باورهای خود را در کارش دوباره تجسم میکند.
مثال:
She constantly reembodies her beliefs in her work.
معنی فارسی کلمه reembodies
:
بخشیدن شکل مجدد به چیزی یا تجسم آن در یک فرم خاص.