معنی فارسی refascinate
B1دوباره جلب توجه یا علاقه کسی به چیزی.
To again captivate or intrigue someone's interest in something.
- VERB
example
معنی(example):
نمایشگاه جدید در موزه به نظر میرسید که همه بازدیدکنندگان را دوباره مجذوب کرده است.
مثال:
The new exhibit in the museum seemed to refascinate all the visitors.
معنی(example):
داستانهای او درباره سفر میتواند حتی بدبینترین افراد را دوباره مجذوب کند.
مثال:
Her stories about travel can refascinate even the most cynical person.
معنی فارسی کلمه refascinate
:
دوباره جلب توجه یا علاقه کسی به چیزی.