معنی فارسی refective
B1بازتابی، به معنای چیزی که میتواند واقعیت یا ویژگیهای دیگر را نشان دهد.
Relating to or characterized by reflection.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت بازتابی او به او این امکان را داد که از اشتباهاتش یاد بگیرد.
مثال:
Her refective nature allowed her to learn from her mistakes.
معنی(example):
سطح بازتابی آب آسمان را منعکس کرد.
مثال:
The refective surface of the water mirrored the sky.
معنی فارسی کلمه refective
:
بازتابی، به معنای چیزی که میتواند واقعیت یا ویژگیهای دیگر را نشان دهد.