معنی فارسی refederalized
B2وضعیتی که در آن چیزی به حالت فدرال بازگردانده شده است.
Describing the condition of something that has been returned to a federal state.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این برنامه بعد از اجرای سیاست جدید، به فدرال بازگردانی شد.
مثال:
The program was refederalized after the new policy was implemented.
معنی(example):
در سالهای اخیر، چندین خدمت ایالتی برای بهبود مدیریت، به فدرال بازگردانی شد.
مثال:
In recent years, several state services were refederalized for better management.
معنی فارسی کلمه refederalized
:
وضعیتی که در آن چیزی به حالت فدرال بازگردانده شده است.