معنی فارسی refluxed

B1

عمل برگشت محتویات معده به سمت مری که منجر به ناراحتی می‌شود.

The action of stomach contents flowing back into the esophagus.

verb
معنی(verb):

To flow back or return.

مثال:

the refluxing tide

معنی(verb):

To boil a liquid in a vessel having a reflux condenser

example
معنی(example):

پزشک توضیح داد که اسید معده به عقب برگشته است.

مثال:

The doctor explained that the stomach acid had refluxed.

معنی(example):

دیشب، غذا به سمت گلوی من برگشت.

مثال:

Last night, the food refluxed into my throat.

معنی فارسی کلمه refluxed

: معنی refluxed به فارسی

عمل برگشت محتویات معده به سمت مری که منجر به ناراحتی می‌شود.