معنی فارسی reformational
B2اصلاحطلبانه، مربوط به فرآیند و نظریه اصلاحات در سیاست یا جامعه.
Relating to or advocating reform.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ایدههای اصلاحطلبانه یک تغییر بزرگ در سازمان به وجود آورد.
مثال:
The reformational ideas sparked a major change in the organization.
معنی(example):
دیدگاه اصلاحطلبانه او نسبت به آموزش وضعیت موجود را به چالش کشید.
مثال:
Her reformational perspective on education challenged the status quo.
معنی فارسی کلمه reformational
:
اصلاحطلبانه، مربوط به فرآیند و نظریه اصلاحات در سیاست یا جامعه.