معنی فارسی reformationist
B2اصلاح‌طلب، شخصی که خواستار اصلاحات در مذهب یا جامعه است.
One who advocates for reform, especially in religious contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
اصلاح‌طلب بر نیاز به تغییر در درون کلیسا تأکید کرد.
مثال:
The reformationist emphasized the need for change within the church.
معنی(example):
بسیاری از اصلاح‌طلبان نقش‌های کلیدی در شکل‌دهی به اعتقادات مذهبی مدرن ایفا کردند.
مثال:
Many reformationists played key roles in shaping modern religious beliefs.
معنی فارسی کلمه reformationist
:
اصلاح‌طلب، شخصی که خواستار اصلاحات در مذهب یا جامعه است.
