معنی فارسی reglowed

B1

فعل گذشته reglow به معنای دوباره درخشیدن یا نورانی شدن.

Past tense of reglow, meaning to have glowed again.

example
معنی(example):

ستاره‌ها بعد از حرکت ابرها دوباره درخشان شدند.

مثال:

The stars reglowed after the clouds moved away.

معنی(example):

فانوس وقتی که او باتری‌ها را تعویض کرد دوباره روشن شد.

مثال:

The torch reglowed when he replaced the batteries.

معنی فارسی کلمه reglowed

: معنی reglowed به فارسی

فعل گذشته reglow به معنای دوباره درخشیدن یا نورانی شدن.