معنی فارسی reglue
B1به معنای دوباره چسباندن یا چسب زدن به یک شی، به ویژه در مورد اشیاء شکسته.
To apply glue again to an object.
- VERB
example
معنی(example):
شما باید قطعات شکسته گلدان را دوباره چسب بزنید.
مثال:
You need to reglue the broken pieces of the vase.
معنی(example):
اگر پوستر افتاد، مطمئن شوید که آن را دوباره چسب میزنید.
مثال:
If the poster falls off, make sure to reglue it.
معنی فارسی کلمه reglue
:
به معنای دوباره چسباندن یا چسب زدن به یک شی، به ویژه در مورد اشیاء شکسته.