معنی فارسی reignited

B2

دوباره شعله‌ور شده، فعال شده، بازگشت به حالت فعالیت یا علاقه.

Having been ignited again or rekindled.

verb
معنی(verb):

Ignite again

معنی(verb):

To start again, especially animosity or argument

example
معنی(example):

رسوایی سیاسی علاقه عمومی به انتخابات را دوباره شعله‌ور کرد.

مثال:

The political scandal reignited public interest in the election.

معنی(example):

همکاری آن‌ها پروژه‌ای که زمانی خوابیده بود را دوباره شعله‌ور کرد.

مثال:

Their collaboration reignited the once-dormant project.

معنی فارسی کلمه reignited

: معنی reignited به فارسی

دوباره شعله‌ور شده، فعال شده، بازگشت به حالت فعالیت یا علاقه.