معنی فارسی reilluminate

B1

دوباره روشن کردن، نور افشانی مجدد بر روی چیزی.

To illuminate again or shed light on something once more.

example
معنی(example):

برای دوباره روشن کردن صحنه، گروه نورهای جدیدی نصب کرد.

مثال:

To reilluminate the stage, the crew set up new lights.

معنی(example):

آنها قصد دارند بنای تاریخی را برای جشنواره دوباره روشن کنند.

مثال:

They plan to reilluminate the historical monument for the festival.

معنی فارسی کلمه reilluminate

: معنی reilluminate به فارسی

دوباره روشن کردن، نور افشانی مجدد بر روی چیزی.