معنی فارسی reilluminated

B1

دوباره روشن کردن یا برانگیختن نور در یک اثر هنری یا محیط.

To light up again or bring light back to something.

example
معنی(example):

هنرمند نقاشی را برای نمایشگاه دوباره روشن کرد.

مثال:

The artist reilluminated the painting for the exhibition.

معنی(example):

بعد از نوسازی، چراغ‌های خیابان دوباره روشن شدند.

مثال:

After the renovation, the streetlights were reilluminated.

معنی فارسی کلمه reilluminated

: معنی reilluminated به فارسی

دوباره روشن کردن یا برانگیختن نور در یک اثر هنری یا محیط.