معنی فارسی reincurred

B1

دوباره متحمل شدن هزینه یا بدهی که قبلاً پرداخت شده بود.

Having incurred again, especially in relation to expenses or debts.

example
معنی(example):

بدهی پس از شکست پروژه دوباره متحمل شد.

مثال:

The debt was reincurred after the project failed.

معنی(example):

آنها متوجه شدند که دوباره در هزینه‌هایی قرار گرفته‌اند که فکر می‌کردند تسویه شده‌اند.

مثال:

They found themselves reincurred in costs they had thought were settled.

معنی فارسی کلمه reincurred

: معنی reincurred به فارسی

دوباره متحمل شدن هزینه یا بدهی که قبلاً پرداخت شده بود.