معنی فارسی reindulged

B1

دوباره در چیزی دلبستگی یافتن یا لذت بردن.

To have indulged in something again.

example
معنی(example):

بعد از یک روز طولانی، او دوباره از درمان‌های اسپا لذت برد.

مثال:

After a long day, she reindulged in a spa treatment.

معنی(example):

او بعد از بازنشستگی دوباره به سرگرمی‌های قدیمی‌اش پرداخت.

مثال:

He has reindulged in his old hobbies after retirement.

معنی فارسی کلمه reindulged

: معنی reindulged به فارسی

دوباره در چیزی دلبستگی یافتن یا لذت بردن.