معنی فارسی reinquired

B1

فعل گذشته از دوباره سؤال کردن یا استعلام کردن.

The past tense form of reinquire, indicating a previous action of asking again.

example
معنی(example):

او دوباره درباره زمان تحویل بسته سؤال کرد.

مثال:

She reinquired about the package delivery time.

معنی(example):

پس از مدتی، او دوباره سؤال کرد تا یک به‌روزرسانی دریافت کند.

مثال:

After some time, he reinquired to get an update.

معنی فارسی کلمه reinquired

: معنی reinquired به فارسی

فعل گذشته از دوباره سؤال کردن یا استعلام کردن.