معنی فارسی reinstill
B1دوباره به حس یا اعتقاد یا عادت خاصی برانگیختن
To instill again or anew, especially a quality or feeling.
- VERB
example
معنی(example):
او امیدوار است بعد از شکست، اعتماد به نفس را در تیمش دوباره برانگیزد.
مثال:
She hopes to reinstill confidence in her team after the setback.
معنی(example):
مربی هدف داشت تا همکاری را بین بازیکنان دوباره برقرار کند.
مثال:
The coach aimed to reinstill teamwork among the players.
معنی فارسی کلمه reinstill
:
دوباره به حس یا اعتقاد یا عادت خاصی برانگیختن