معنی فارسی reinstitution

B2

دوباره برقرار کردن یا احیا کردن یک سیستم یا برنامه

The act of restoring or re-establishing something.

example
معنی(example):

دوباره‌سازی برنامه به بسیاری از دانش‌آموزان کمک کرد.

مثال:

The reinstitution of the program helped many students.

معنی(example):

دوباره‌سازی سیاست آنها با تأیید مواجه شد.

مثال:

Their reinstitution of the policy was met with approval.

معنی فارسی کلمه reinstitution

: معنی reinstitution به فارسی

دوباره برقرار کردن یا احیا کردن یک سیستم یا برنامه