معنی فارسی relationality
B2به کیفیت یا حالت مربوط بودن یا وابستگی به روابط اشاره دارد.
The quality or state of being related or connected to relationships.
- NOUN
example
معنی(example):
تحقیقات او روی رابطهگرایی تعاملات انسانی متمرکز است.
مثال:
Her research focuses on the relationality of human interactions.
معنی(example):
درک رابطهگرایی میتواند دینامیکهای کار تیمی را بهبود بخشد.
مثال:
Understanding relationality can improve teamwork dynamics.
معنی فارسی کلمه relationality
:
به کیفیت یا حالت مربوط بودن یا وابستگی به روابط اشاره دارد.