معنی فارسی relievedly

B1

با آرامش، به حالت یا وضعیتی اشاره دارد که در آن فرد از بار نگرانی یا استرس رها شده است.

In a manner that shows relief, usually after a worry or stress has been alleviated.

example
معنی(example):

او بعد از شنیدن خبر خوب با آرامش نفس راحتی کشید.

مثال:

She sighed relievedly after hearing the good news.

معنی(example):

او به آرامی به او نگاه کرد و می‌دانست که خطر تمام شده است.

مثال:

He looked at her relievedly, knowing the danger was over.

معنی فارسی کلمه relievedly

: معنی relievedly به فارسی

با آرامش، به حالت یا وضعیتی اشاره دارد که در آن فرد از بار نگرانی یا استرس رها شده است.