معنی فارسی relievingly
B1تسکیندهنده، به روشی اطلاق میشود که باعث کاهش استرس یا ناراحتی میشود.
In a way that brings relief, often used in the context of easing pain or discomfort.
- ADVERB
example
معنی(example):
دارو برای سردرد او به شکل تسکینبخشی عمل کرد.
مثال:
The medication worked relievingly for her headache.
معنی(example):
او به آرامی با او صحبت کرد و نگرانیهایش را کاهش داد.
مثال:
He spoke to her relievingly, easing her worries.
معنی فارسی کلمه relievingly
:
تسکیندهنده، به روشی اطلاق میشود که باعث کاهش استرس یا ناراحتی میشود.