معنی فارسی relumined
B2نورانی شدن دوباره، به ویژه به طور رسمی و پس از تغییرات.
Having been illuminated again.
- VERB
example
معنی(example):
باغها برای مراسم شبانه دوباره نورانی شدند.
مثال:
The gardens were relumined for the evening event.
معنی(example):
مسیر پس از نوسازی دوباره روشن شد.
مثال:
The path was relumined after the renovation.
معنی فارسی کلمه relumined
:
نورانی شدن دوباره، به ویژه به طور رسمی و پس از تغییرات.