معنی فارسی rematching

B1

پروسه یا عمل تنظیم دوباره رقابت یا مسابقه‌ای معمولاً پس از یک رویداد اولیه.

The act of matching again, typically in a competitive context.

example
معنی(example):

تیم‌ها هفته آینده در فینال‌ها به یکدیگر خواهند باخت.

مثال:

The teams will be rematching in the finals next week.

معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند پس از اینکه بازی اول به تساوی رسید، یک باخت دیگر ترتیب دهند.

مثال:

They decided to organize a rematching after the first game ended in a tie.

معنی فارسی کلمه rematching

: معنی rematching به فارسی

پروسه یا عمل تنظیم دوباره رقابت یا مسابقه‌ای معمولاً پس از یک رویداد اولیه.